بازیگری وآنچه باید برای شروع بدانید
مقدمه
تاریخ بازیگری پراز تلاش و درگیری برای پیشرفت و تحول بوده است. این هنر بازیگری در واقع توانایی واکنش در برابر محرکهای خیالی است و لازمهی آن برخورداری از دو ممیزهی ویژه است: هوشی سرشار و حساسیتی بالا. موارد فوق را تنها از طریق آموزشهای نظری نمیتوان فرا گرفت؛ بلکه فرد میبایست روحا در معرض تجربه و عمل قرار گیرد. در این مقاله قصد داریم به موضوعات اصلی درمورد این حرفهی پرطرفدار بپردازیم، تا بتوانیم برای بخشی از سوالات اولیهای که دربارهی بازی و بازیگری مطرح میشود، پاسخی بیابیم. تا انتهای این مقاله با ما همراه باشید.
تعریف هنر بازیگری از زبان صاحب نظران
کنستانتین استانیسلاوسکی بازیگر و یکی از بزرگترین اساتید در حوزهی بازیگری، این هنر پرطرفدار را اینگونه تعریف میکند.
” بازیگر فردی با توانایی بازگو کردن اندیشههای انسانی دیگر، نمایش هیجانات افرادی غیر خودش و خلق لحظات و رفتارهای دیگران است. او تمام این اعمال و احساسات را به گونهای انجام میدهد گویی که ازدرون خودش غلیان کردهاند”
لی استراسبرگ از دیگر اساتید هنر بازیگری، میگوید:
“بازیگر در حقیقت هنرمندی مبتکر و آفریننده است که مسئول نمایش اندیشههای نویسنده و تمایلات کارگردان است.”
یرژی گرتفسکی کارگردان مطرح کشور روسیه در تعریف بازیگری میگوید:
” بازیگر هنرمندی مانند یک مبلغ دینی است که در قالب مناجات احساسات دراماتیک را خلق میکند، او این عمل را با دیالوگ انجام میدهد. هنر بازیگری امری مبتنی بر خلق احساس و درام است که مسئولیت کشش احساس در داستان یا قصه را برعهده دارد.”
ارنست هگل فیلسوف و متفکر آلمانی در معرفی این حرفه میگوید:
“بازیگر، هنرمندی است که با تمام وجود خود از ظاهر و صورت و آرایش برای هنرنمایی بهره میگیرد. بازیگر با نقش یکی میشود و برای رسیدن به نقش، شخصیت خود را به شخصیت نقش نزدیک میکند”
پرسشهای اصلی در بازیگری
از سوالات اساسی در هنر بازیگری میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- آیا هنرپیشه باید واقعا چیزی را حس کند، یا اینکه تنها وانمود کند؟
- کلام بازیگر باید طبیعی باشد یا قراردادی؟
- منظور از طبیعی بودن چیست؟
این پرسشهای بنیادین به قدمت هنر بازیگری هستند، و منشا آنها در ذات این هنر است و محدود به مکاتب واقعگرایانه نمیشود.
تفاوت بازیگری در تئاتر و سینما
خب کمی هم بپردازیم به تفاوت بازیگری در سینما و تئاتر
در تئاتر، فاصله بازیگر با تماشاگر گاه چند متر و گاه دهها متر است، که این موضوع به نوع سالن نمایش بستگی دارد. ولی در هر صورت، این وظیفه بازیگر است که با تماشاگری که در آخرین ردیف نیز نشسته است رابطه برقرار کند و مفاهیم و عواطف مورد نظر خود را به وی منتقل کند. بنابراین مقدار نیرویی که بازیگر به کار میبرد، بسیار زیاد است.
صدای او به ناچار به مراتب بلندتر از حد معمول و حرکات جسمی او اغلب بازتر و یا بزرگتر از حد متعارف است. با این همه بسیاری از ریزهکاریها و نکات ظریف بازی او، دست کم به وسیله تماشاگرانی که در فاصلهی زیاد، نشستهاند، دریافت نمیشود. از سوی دیگر، به علت همین فاصلهی زیاد بازیگر تئاتر میتواند بعضی از ضعفهای خود را از دید تماشاگران مخفی نگه دارد. زیرا تماشاگری که در فاصلهای دور از بازیگر نشسته، به علت عدم توانایی در دیدن ظرایف کار بازیگر، اغلب در ذهن خود میپذیرد که این ظرایف وجود دارند. حتی اگر چنین نباشند.
اما وقتی بازیگری در مقابل دوربین قرار دارد، فاصلهی بین او و تماشاگر به وسیلهی لنزی که در دوربین به کار گرفته میشود، تعیین میگردد و این فاصله در اغلب موارد بسیار نزدیک و گاه فقط چند سانتیمتر است. همین طور میکروفون نیز در فاصلهی چند سانتیمتری بازیگر قرار دارد و کوچکترین نوسانات صدای او را به وضوح ضبط میکند. بنابراین انتقال فکر و عواطف در چنین فاصلهی نزدیکی میتواند با سهولت بیشتر و بدون استفاده از نیروی زیادی که بر روی صحنه تئاتر به کار میرود، به خوبی عملی شود.
از طرف دیگر این سهولت، دشواریهایی را هم به همراه دارد. مثلا اینکه دست و پای بازیگر را در حرکت میبندد، بطوریکه گاه دو سه سانتیمتر جابهجایی در حرکت، نتیجه کار را غیرقابل قبول میکند، چون بازیگر از کادر خارج شده است. این مسائل تمرکز بازیگر را بر روی نقش بسیار کاهش میدهند و او مجبور میشود به موضوعاتی غیر از حال و هوای درونی نقش توجه کند و اگر به کار خود مسلط نباشند، رفتار و حرکاتی مصنوعی از خود بروز میدهند.
در تئاتر معمولا تماشاگر تمامی صحنه را، با همهی اشیا و افرادی که برروی صحنه قرار دارند، به طور دائم و همزمان میبیند و حق انتخاب دارد. به این معنا که میتواند به هرکه و هرچه خواست توجه کند. اما در سینما کارگردان بوسیلهی تغییر لنز دوربین، مونتاژ و برش از شخصی به شخص دیگر، و دیگر تمهیدات سینمایی، تماشاگر را وادار میکند که فقط به آنچه او میخواهد توجه کند و به این ترتیب بازیگر را زیر ذرهبین تماشاگر قرار میدهد.
انواع بازیگر
در سراسر جهان، هنر بازیگری بین اکتورها و اکتریسهای با تکنیک، سه گروهبندی وجود دارد.
دستهی اول تنها دکلمهکنندگان ماهری هستند به این معنا که با تکنیک های بیان و تئاتر آشنایی کافی دارند، و با استفاده از این تواناییها قادرند نقش را صحیح و شیرین اجرا کنند.
گروه دوم نقش خود را بازی میکنند و گروه سوم با نقش خود همزیستی و زندگی مشترکی دارند. در ادامه مفصلا به این سه گروه از بازیگران میپردازیم.
گروه اول:
این دسته از بازیگران با اینکه از راز و رمز بازیگری باخبرند و باتجربه و کارآزموده هستند اما از حساسیت بالایی در مواجهه با نقش برخوردار نیستند و چندان تحت تاثیر نقش و زندگی آن قرار نمیگیرند تا بتوانند از این طریق مخاطب را تحت تاثیر قرار دهند. اگر بخواهیم این دسته از بازیگران را کوتاه تعریف کنیم میتوانیم بگوییم که آنها آنچه میگویند را به بهترین شکل بیان میکنند اما گویی به گفتههای خود ایمان ندارند. درست مانند اینکه در حال نقل قول کردن و حکایت کردن از فردی غایب هستند. مخاطب درمییابد که این بازی شیرین و این سخن گفتن سنگین از سرزبان تراوش میکند نه از قلب بازیگر. بنابراین با آنکه لذت میبرد اما متاثر نمیشود.
گروه دوم:
این دسته از بازیگران همیشه خصوصیات پرسناژهایی که بازی میکنند را میشناسند و به خوبی آنها را حس و درک میکنند. این بازیگران مبدع، مبتکر و آفرینندهاند. حالتها، ژستها و جنبشهای پرمعنی و زیبا را بر بیان شیرین و دلپذیر خود میافزایند و به کمک این امکانات ژرفای تاریک روح پرسناژ نمایش را در برابر دیدگان مخاطب روشن میکنند.
اما نکتهای که در مورد این بازیگران وجود دارد این است که: با آنکه آنها دیگران را تحت تاثیر بازی و نقششان قرار میدهد، خود تحت تاثیر قرار نمیگیرند. برای مثال یک بازیگر که تابع این روش از بازی است، زمانی که از صحنه خارج میشود، به محض خروج، نقش را فراموش میکند و به زندگی عادی و حتی شوخی و خنده با همکاران میپردازد. او بدون بیم و پروا بر روی صحنه ظاهر میشود و بدون آنکه خود را عمیقا درگیر نقش کند، آسوده سر بربالین میگذارد.
گروه سوم:
دستهی سوم از بازیگران به تک تک کلمات و جملاتی که نویسنده راجع به شخصیت و زندگی او نوشته است، جان میبخشند. یا بهتر است بگوییم که جان خود را پیشکش نقش میکنند. این دسته از بازیگران که نسبت به دستههای قبل جمعیت کمتری دارند، زمانی که در رختکن لباس خود را با لباس نقش تعویض میکنند، کاملا از خود جدا میشوند و وارد تن و روح دیگری میشوند.
پشت میز گریم، با هر خطی که برچهره میگذارند موجودیت خود را محو میکنند و به موجودیت دیگری تجلی میدهند. در این حال و هوا از مصاحبتهای حاشیهای دور میشوند و اجازه میدهند نقش کاملا به ملاقات آنها بیاید و درآنان ظهور پیدا کند. آنها خود عمیقا تحت تاثیر شخصیت قرار میگیرند و به دنبال آن مخاطب راهم متاثر میکنند.
پس از پایان نمایش، تا مدتها آثار زندگانی نقش در زندگی خصوصی آنها باقی میمانند. این افراد، از آنجایی که انرژی زیادی را صرف یکی شدن با نقش میکنند، نیاز به آرامش و استراحت فراوان دارند و باید برای حفاظت از خود به ورزش، استراحت و خوراک خود دقت بسیاری داشته باشند در غیر این صورت بزودی فرسوده و از کار میافتند.
در این مقاله به ماهیت بازیگری، تعریف آن و انواع آن پرداختیم. امیدواریم که از مطالعه این مقاله لذت برده باشید.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.