تکنیک بازیگری میخائیل چخوف
بیوگرافی میخائیل چخوف
میخائیل چخوف در شانزدهم اوت 1891 با نام تعمیدی میخائیل الکساندرویچ در سن پترزبورگ به دنیا آمد. چخوف در سال 1907 وارد مدرسه دراماتیک الکسی سوورین شد و آنجا در نقشهای کمیک خوش درخشید. پس از گذشت 2 سال از تحصیل در این مدرسه برای اولین بار در نمایشنامهای از الکسی تولستوی بعنوان نقش اصلی به ایفای نقش پرداخت. سه سال بعد، چخوف 22 ساله یکی از بازیگران اصلی تئاتر مالی بود.
میخائیل چخوف به درخواست یکی از بزرگترین کارگردانان روسیه یعنی استانیسلاوسکی در امتحان ورودی تئاتر هنر مسکو شرکت کرد و پس از قبولی به عضویت این آکادمی درآمد. در فصول نمایشی 1912 و 1913 چخوف توانست در چند نقش درجه دوم توانایی خود را نشان دهد. نمایشهایی همچون: بیمار خیالی به کارگردانی استانیسلاوسکی و هملت به کارگردانی گوردون کریگ.
میخائیل چخوف و استانیسلاوسکی
میخائیل چخوف در همان سالهای ابتدایی فعالیت حرفهای خود را با وجود آنکه ایمان کاملی به روش استاد خود، استانیسلاوسکی داشت اما با او دچار مشکل شد.
به فاصله کمی از این دوران در سال 1913، ریچار بولسلاوسکی، نمایشنامه کشتی امید نیک، اثر هرمان هایژرملن هلندی را به صحنه برد. میخائیل چخوف در این نمایش به رغم آنکه نقش کوچکی را برعهده داشت اما به مدد جادوی ژست و چهره آرایی، شخصیتی را که در نگاه اول شخصیتی کمدی به نظر میرسید را متحول کرد.
آنچه آنروزها در تئاتر مالی بحث اصلی بود؛ تسخیر تماشاگر بود و در مقابل آنچه تئاتر هنر مسکو به آن میاندیشید، بازی راحت و رئالیستی بود. میخائیل چخوف از هیچکدام پیروی نکرد و بدنبال تفسیری خیالی از شخصیتها رفت. از اینجا بود که میخائیل چخوف راه و روشش را از دیگر اساتید جدا کرد.
استانیسلاوسکی عقیده داشت: «بازیگر باید در هر موقعیتی به یاد بیاورد که اگر خودش بجای بازیگر در آن شرایط حضور داشت چه حال و روزی پیدا میکرد و این یادآوری باید با تمامی جزئیات باشد. سپس باید کارکردن برروی نقش را آغاز کرد».
میخائیل عقیده داشت: «باید با تخیل شروع کرد، با مطالعهی شخصیت»
” اساس تمامی تمرینات میخائیل چخوف برپایه «تخیل» است”.
میخائی چخوف به دنبال مدلی از بازیگری بود که به لحاظ عناصر شکل دهندهی بازی، بسیار گستردهتر و عمیقتر باشد. شکلی از بازیگری که بیشتر ریشه در مرام جادویی یونان باستان داشته باشد، نه شکل بازاری و سیاسی بازیگری که در آن روزگار در روسیه رواج پیدا کرده بود. هدف چخوف پیدا کردن یک نقطهی تلاقی بود، نقطهای بین حقیقت درونی و ژرفای عاطفی سیستم استانیسلاوسکی و زیبایی و اثرگذاری معنوی کار اشتاینر.
میخائیل چخوف بر روی مفاهیم مربوط به تناسخ و تکنیکهای یوگا کار میکرد. برای مثال یکی از نمونه تمرینات ابداعی میخائیل چخوف این بود که از هنرجویانش میخواست که با مدیتیشنی عمیق به لایههای ناخودآگاه جمعی و پنهان در درون نقش رسوخ کنند. او احساس میکرد که اگر بازیگر نقش هملت بتواند در هملت حقیقی مستحیل شود، فصل تازهای از بازیگری آغاز خواهد شد.
تکنیک بازیگری میخائیل چخوف بیش از هرچیز بر «تصاویر» استوار است. تصاویری که غریزی و ارگانیک هستند. تصاویری که فرآیند پیچیدهی ذهنی را از سر راه کنار میزنند.
چخوف بجای گفتن جملهی سربستهی “منقبض نباش” استانیسلاوسکی، به بازیگر چگونه راحت راه رفتن، ایستادن و بازی کردن را آموزش میدهد.
میخائیل چخوف و استانیسلاوسکی، هردو معتقدند که باید با ارائه ابزارهایی تازه، هنرجویان را از شر بازیهای کلیشهای که اکثرا توسط بازیگران سرشناس به دیگر بازیگران دیکته میشود، نجات داد.
استانیسلاوسکی معتقد است برای نجات یافتن از این کلیشهها دو راه وجود دارد:
- تماشای رفتار آدمهای عادی در زندگی واقعی
- مطالعه نقش با یک منطق روانشناسانه
میخائیل چخوف اما قائل به این اندیشه بود که: بجای دقت در تئاتر روانشناختی و زندگی، باید در ژرفای تخیل به دنبال تصویری بدیع و اصیل از نقش باشیم.
از نظر میخائیل چخوف عناصری که میتوانند ارتباطی حقیقی میان بازیگر و تماشاگر برقرار کنند به شرح زیر هستند:
- فضای سرشار از انرژی و حیاتی که حاصل تلاش خلاق بازیگر باشد.
- ژرفا و اصالت انتخابهای بازیگر در ارتباز با نقشی که آن را بازی میکند و یا دیگر نقشها.
- همخوانی حرکات، ژستها و صداها و اجرای درست و دقیق آنها.
کافی است این عناصر در کنار یکدیگر قرار گیرند تا فضایی اصیل و قوی بوجود آید: فضای ناب صحنه.
میخائیل از هنرجویانش میخواهد خارج از دایرهی تجربیات شخصی، دنبال محرکهای خیالی و بیرونی بگردند که بتوانند تخیل و عواطفشان را تحریک کند.
میخائیل چخوف و تحقق رویاهایش
میخائیل چخوف بعد از 25 سال کار و تلاش توانست رویای خود را محقق کند و “استودیوی تئاتر چخوف” را تاسیس کند و در طول دوسال روش خود را بسط و گسترش دهد.
هدف چخوف پیدا کردن جانشینی برای حافظه حسی و حافظهی احساسی استانیسلاوسکی بود. به عقیدهی او فضای حاکم بر صحنه، نیتی که بازیگر را سوار بر حرکتش میکند و سرانجام خود حرکتی که انجام میدهد، میتوانند احساسی درست را در بازیگر ایجاد کنند.
میخائیل چخوف دربارهی گسترش سرچشمههای شخصی الهام، حساسیت و خلاقیت در بازیگر، برخلاف استادش معتقد بود که تحریک یا همان انگیزش باید از جهان بیرون به بازیگر وارد شود، نه از جهان شخصی و درونی بازیگر.
یکی از تمرینات معروف میخائیل چخوف، تمرین چهار برادر نام دارد: راحت بودن، شکل دادن، زیبا بودن، و کامل بودن.
تمرینات مربوط به این چهار اصل بازیگر را وادار میکند همانند یک رقصنده روی صحنه، با بدنش فکر کند و برای انجام حرکاتی روان-تنی آمادگی پیدا کند.
دومین استودیوی تئاتر میخائیل چخوف در سال 1941 در نیوورک تاسیس شد. و او به آموزش بازیگران جوان هالیوود پرداخت. مریلین مونرو، جک پالانس، آنتونی کوئین، مالا پاورز، جان دنر، جان ابوت و اکیم تامیروف از شاگردان میخائیل چخوف بودند.
تکنیک چخوف؛ دایره الهام در بازیگری
دایره الهام در بازیگری اساس تکنیک میخائیل چخوف است که هرکدام از گزینههای وابسته به آن همانند لامپهایی به آن متصل هستند. اگر این لامپها به درستی روشن شوند، الهام در بازیگری بصورت خود به خود روشن میشود. این موارد شامل:
1- تجسم و تجسد نقش (بدن خیالی یا مرکز خیالی)
- ترکیب بندی
- ژست روانی
- مفهوم سبک
- مفهوم حقیقت
- راحتی
- شکل
- زیبایی
- کامل بودن
2- نیتها (اعمال و احساسات)
3- بدن (تمرینات روان-تنی)
- تخیل
- پرتو افکنی
- بداهه سازی
- انسجام
- نقطه کانونی
- هدف
- فضا
میخائیل در سیام سپتامبر 1955، در شصت و چهار سالگی بر اثر ایست قلبی در بورلی هیلز درگذشت.
اکتو آکادمی جامع فعالان تئاتر و سینما
نویسنده: مهرسا پروانه
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.