فیلم سالو یا 120 روز در سودوم | بهترین فیلم در میان دردناکترین فیلمها
فیلم سالو یا 120 روز در سدوم، یک فیلم دردناک آوانگارد به کارگردانی پیر پائولو پازولینی است که در سال 1975 منتشر شد. این فیلم بر اساس کتاب 120 روز در سدوم نوشته مارکی دو ساد (1745) ساخته شده است. این آخرین فیلمی بود که پازولینی قبل از قتل خود ساخت. سه هفته بعد از قتل او، این فیلم اکران شد و جنجال زیادی به راه انداخت.
پازولینی پیشتر سه گانه زندگی، یعنی سه فیلم «بوکاچیو دکامرون» (1971)، «قصههای کانتربری چاسر» (1972) و «شبهای عربی» (1974) را ساخته بود. مردم عاشق این سه گانه شده بودند و این موقعیت را برای این کارگردان فراهم کرد تا شروع به ساختن «سه گانه مرگ» کند. سه گانهای که با «سالو» (1975) آغاز شد و مرگ پازولینی باعث شد دو فیلم بعدی این سه گانه هرگز ساخته نشوند.
آیا سالو جنجالیترین فیلم تاریخ سینماست؟
وقتی صحبت از فیلمهای جنجالی تاریخ سینما میشود، سالو بی شک در رتبه نخست قرار میگیرد. وقتی صحبت از شکنجه، درد و نمایش انحرافات جنسی به میان میآید، این فیلم هنوز همانقدر تأثیرگذار است که در زمان خود بوده است و در سالهای آینده نیز همینگونه خواهد بود. بر کسی پوشیده نیست که خط داستانی فیلم بسیار بحث برانگیز است و اقدامات به تصویر کشیده شده، بیشرمانه و وحشتناک هستند. تقریباً تمام کسانی که سالو را تماشا کرده اند، این جمله را میگویند: «دیگر آن را نخواهم دید.»
با این حال، جنبه بسیار متفاوتی از این فیلم وجود دارد که توسط جامعه پذیرفته شده است، اما به سختی. ما هرگز نخواهیم فهمید که دلیل این اتفاق ترس است یا اخلاق مداری، تنها چیزی که میتوانیم بگوییم این است که این فیلم قابل بحث و بررسی است. وقتی صحبت از جنبههای درست و نادرست این فیلم میشود، احتمالاً هرگز پاسخی نخواهید شنید. زیرا اشتباهات بسیار زیادی رخ خواهد داد.
طبیعی است که ما به عنوان یک جامعه، شکنجههای نامتعارف، نفرتانگیز، جنسی و ظالمانه را نمیپذیریم. اما همینجاست که سالو قابل بحث میشود. لحظاتی در این فیلم وجود دارد که از خود میپرسیم چرا این افراد وارد این بازی شدهاند؟ و به عنوان یک دوستدار فیلمهای ترسناک ممکن است از خود بپرسیم: «مرز باریک بین لذت و درد چیست؟»
این فیلم تمرکز شدیدی روی انحرافات این چنینی دارد و به همین دلیل، هرگز خالی از این سؤالات نخواهد بود.
داستان از چه قرار است؟
داستان فیلم بر روی چهار لیبرتین ثروتمند در جمهوری فاشیستی سالو تمرکز دارد. این چهار نفر، هجده جوان و نوجوان را میربایند و طی چهار ماه، آنها را در معرض انواع خشونت، اعمال سادیستیک و شکنجههای جنسی و روانی قرار میدهند. این لیبرتینها متشکل از افراد قدرتمند و داستانسرایانی هستند که مایلند هرگونه فانتزی جنسی را به نمایش بگذارند. این فانتزیها شامل تجاوز جنسی، آزار و اذیت مکرر، خوردن مدفوع و شکنجه است. اگر قربانیان اقدام به فرار کنند، کشته میشوند.
داستانهایی که توسط داستانسرایان گفته میشوند، دارای مصادیق جنسی صریح هستند تا این افراد را به انجام اعمال جنسی سادیستی برانگیزند.
پس چرا از این فیلم لذت میبریم؟ من بارها این سؤال را از خودم پرسیدهام. فکر میکنم به این دلیل است که در آن چیزی بیشتر از شوک برای شوک وجود دارد. گویی هدف خاصی پشت جنون این فیلم قرار دارد، و به نظر میرسد این هدف نشان دادن این است که پستی و دنائت انسانها تا چه حد میتواند عمیق شود. و اگر قربانی طبیعیترین خواستههای خود شویم، تا کجا میتوانیم به تباهی کشیده شویم. آیا اعمالی که در این فیلم به تصویر کشیده شدهاند خوب هستند؟ البته که نه. به خصوص تجاوزها و سایر اعمال سادیستیک. اما این بدان معنا نیست که چنین اعمالی در این دنیا وجود ندارند. جامعه تا همین اواخر نمیپذیرفت که چنین چیزهایی در این دنیا وجود دارند. اما وجود دارند و سالو نمونهای بارز از جنبههای روانشناختی این اعمال است و از طریق داستانهایی که در آن گفته میشود، میتوانید به آنها پی ببرید. هیولاها هیولا میسازند و سالو به استادانهترین حالت این طرز فکر را نشان میدهد.
مشخص است که کمتر کسی میتواند این صحنهها را با رضایت خاطر تماشا کند و به سازنده و عوامل این فیلم دشنام ندهد، اما نکات ریزی هم در این بین وجود دارند. در سال، فاشیستها هرگز کنترل کاملی بر زندگی در قلعه برقرار نمیکنند. لحظات آزادی گرچه ممکن است کوتاه و کشنده باشند، اما وجود دارند.
تمثیل سیاسی از جنگ جهانی دوم
خواندن بازخوانی مارکی دو ساد از جنگ جهانی دوم، به عنوان یک تمثیل سیاسی از آن دوران بسیار آسان است. (فرمول ارائه شده توسط ساد: سادیسم جنسی = فاشیسم سیاسی) چنین قرائتی، دالهای بیشمار دیگری را نادیده میگیرد: بحثهای ناگهانی کلاس، نقاشیهای مدرنیستی که دیوارهای قلعه را میپوشانند، و موسیقی پیانو.
پازولینی در آخرین مصاحبههای خود، حداقل یک حلقه دیگر را به این زنجیره بیمارگونه اضافه کرد: سادیسم جنسی = فاشیسم سیاسی = فرهنگ سرمایه داری متأخر. به عنوان مثال، این کارگردان مدعی شد که کپوفیلیا استعاره از کثافتی است که مصرفکنندگان نظام سرمایه داری به طور مکرر مجبور به بلعیدن آن میشوند.
در رمان مارکی دو ساد، تنها فرزندان اشراف زادگان به لیبرتینها علاقهمند هستند، اما فیلم پازولینی سیر اختلاف طبقاتی را مورد بررسی قرار میدهند. فرزندان سالو بیدفاع هستند، نه به این دلیل که دنیای بیرون در هرج و مرج است، بلکه از نظر سلسله مراتب طبقات اجتماعی بیدفاع هستند. دختر یک قاضی هم در میان قربانیان است، زیرا خانواده او در وضعیت سختی قرار گرفتهاند. (بگذارید حدس بزنیم. پدر او هیچ رشوهای را قبول نمیکرد). این افراد نمیتوانند امیدی به نجات توسط نیروهای نظمدهنده به جامعه داشته باشند، زیرا خود نظم در طرف اشتباهی قرار گرفته است. تنها آزادی ممکن، کوتاه مدت و با صرف هزینه هنگفتی (در حد جان انسان) قابل خریداری است.
سه گانه جهنمی فیلم سالو
ما در سه مرحله از جهنم دانته حرکت میکنیم. جهنم ترسناکی که هر چه در آن پیش میرویم، ترسناکتر خواهد شد. زیرا منطق سالو حکم میکند که اوضاع فقط بدتر خواهد شد. پیشدرآمد فیلم با شیدایی بیمارگونه شروع میشود و پس از آن مدفوع، و در نهایت خون است.
هر چه هست، سالو یکی از عریانترین آثار سینمایی در نمایش پستترین حقیقتهای وجودی انسان است و دردناک بودن آن، احتمالاً از حقیقتگریزی جامعهای نشأت میگیرد که به عنوان واسطهای از نظام سرمایهداری، میخواهد همه چیز را زیبا و رنگارنگ جلوه دهد.
منابع: Popmatters ، Pophorror
گردآوری و ترجمه: مهدی یوسفیمهر
اکتو پلتفرم جامع فعالان تئاتر و سینما
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.