چند افزونه از تئاتر بیومکانیکال میرهولد
این مقالعه درباره بنیانگذار سبک تئاتر بیومکانیک و هر آنچه که درباره تئاتر بیومکانیک بدانید است.
تئاتر بیومکانیک
متد نمایشی میرهولد برخلاف متد استانیسلاوسکی که بر پایه نمایش و ارائه مستقیم نقش بود، به بازنمایی اکت و واکاوی چیزی که در پس پرده آن است می پرداخت.
میرهولد بین سال های 1913 تا 1922 به هدف بناگذاری یک قاعده کلّی (استیلیزاسیون)، برای اجرای سبک ها و سبکواره های غیرواقع گرایانه و سیستم های تئاتری حرکت محور (برخی از انواع تئاتر فیزیکال)، اصول بیومکانیک را ساخته، پرداخته و ارائه نمود.
این متد کاملاً متفاوت و متناقض با سیستم استانیسلاوسکی بود. در سیستم استانیسلاوسکی بازیگر ابتدا شخصیتی را برگرفته از درون خود خلق می کرد؛
ولی بیومکانیک میرهولد به بازیگر می آموخت که شخصیتی را از بیرون کشف و آن را بسط دهد. ابتدائی ترین لازمه این امر، خلق یک سری حرکات بیرونی و سطحی (ابتدایی) بود.
از آن پس بیومکانیک به بخشی جداناپذیر از تمرینات بازیگری و پرفورمنس تبدیل شد. گرچه اتود های رایج و شناخته شده ی آن (جهش روی سینه، اتود کماندار و … ) هرگز بر روی صحنه به اجرا نمی رفتند، بلکه تنها در بخشی از برنامه تمرینات مورد استفاده قرار می گرفتند.
میرهولد معتقد بود که حرکت، قدرتمند ترین شکل از بیان تئاتری است. وی تحت تأثیر ماهیت فیزیکال کمدیا دلا آرته، حرکات سیرک و پانتومیم بود و بازیگرانش در ژیمناستیک، سیرک و رقص باله آموزش دیده بودند.
همانند تئاتر بی چیز یرژی گروتفسکی، در سیستم بیومکانیک میرهولد، بازیگر عنصر مرکزی و برتر صحنه اجرا به شمار می آمد.
بازیگر برای آموخت چنین مطالعاتی احتمالاً نیاز به آشنائی مختصری با قوانین مکانیک و دانش مربوطه به فضا شناسی (Proxemics :علم مربوط به اینکه مردم نیازمند چه مقدار فاصله فیزیکی با افراد دیگر، در موقعیت های مختلف هستند. مترجم) داشته باشد،
امّا این دانش، حتی اگر با جدیدترین متدهای علمی آموخته شود، همچنان اولویت های عینی و ثابتی را برای حصول نتیجه می طلبد: نیاز به دقّت: به منظور شکل گیری هارمونی و وضوح بیان نمایشی، مهارت بازیگر در کار ریتمیک، واکنش پذیری و نظم و انضباط او. (جاناتان پیتچس)
(هر حرکت در بیومکانیک مهم و عامدانه بود. حرکات اضافی در صحنه حذف می شدند.)
برای هر بازیگر، بیومکانیک شامل 3 اصل اساسی و درگیرانه می شود:
- آماده سازی برای یک کنش
- وضعیت ذهن و بدن در لحظه کنش
- واکنش به آنچه که در پی آن به وقوع می پیوندد. (اتیان)
مهارت های پایه برای یک بازیگر بیومکانیکال شامل موارد ذیل می شود:
- دقت
- تعادل
- هماهنگی
- کارائی بدنی
- ریتم
- سلاست و روشنی (بیان نمایشی)
- واکنش پذیری
- بازیگرایانگی و نظم و انضباط (پیتچس)
میرهولد و تیلوریسم:
پس از انقلاب سال 1917 روسیه، میرهولد به استفاده از زبان صنعتی روی آورد و حرکت بازیگر در صحنه را از دید میزان کارایی آن مورد بررسی قرار داد.
در این مرحله وی تحت تأثیر فردریک وینسلو تیلور Fredrik Winslow Taylor ، کارخانه دار و تئوریسین صنعتی آمریکائی بود که عقیده داشت: در صورتی که کارگران کارخانه دسته بندی شده و هر کدام کار بخصوصی را در مجموعه انجام دهند، کارامد تر خواهند بود.
میرهولد مفهوم تیلور از کارایی کار کارگران را به کارایی کنش بازیگران در صحنه تئاتر تبدیل و ترجمه نمود.
در مقاله «صنعتی سازی ژست» از ایپولیت سوکولوف، قاطعانه بیان شده است که بازیگر در صحنه باید به یک موجود مکانیکی، یک مکانیزم و یک ماشین تبدیل شود.
لازم است که او مسلط به فرهنگ ژست های صنعت گرایانه که همان «ژست کارگر» است باشد و این پایه ای بر صرفه جوئی انرژی بازیگر (صرف انرژی حداقلی برای هر اکت) و خطی از یک نظم هندسی است. (کنستانتین رودنیسکی)
در سال 1922 میرهولد در یکی از سخنرانی هایش عنوان کرد: کار بازیگر در جوامع صنعتی به عنوان الگویی برای بهینه سازی کار و عمل هر شهروند آن جامعه تلقی می گردد. (استیان)
میرهولد با برداشت مستقیم از تئوری فلاسفه مارکسیست اتّحاد جماهیر شوروی، کارایی اعمال کارگران واحد تولید یک کارخانه را با کارایی حرکات بدنی بازیگران یک نمایش مقایسه و آن ها را به نوعی یک مکانیزم مشابه می دانست.
بیومکانیک کاملا مطابق و متناسب با دیگر دستاوردهای تئاتری میرهولد از جمله کانستراکتیویسم در طراحی صحنه بود.
این سبک در طراحی صحنه نمایش های آن دوران به جنبشی همه گیر تبدیل شده بود و بالطبع، او هم در بسیاری از آثاری که کارگردانی کرد از آن استفاده و آن را با بافت اجرائی بیومکانیکال آداپته کرد.
(کانستراکتیویسم سبکی در طراحی صحنه، معماری و طراحی صنعتی است که در آن هیچ نقطه ای و هیچ خطّی خود به خود خلق نمی شود، بلکه نیاز به ساز و کار و دلیلی برای وجود آن است.
این سبک همانند فوتوریسم به دنبال تأثیر هنر از تکنولوژی شکل گرفته و پیشرفت کرده بود. مترجم) طراحی صحنه کانستراکتیو، معمولا شامل تردمیل ها، سطوح شیبدار، نردبان ها، راه های باریک، طناب های بندبازی، چرخ دنده ها و چندین نوع ماشین مکانیکی می شد.
مشهور ترین اثر میرهولد که هر دو تکنیک بیومکانیک و کانستراکتیویسم در آن به کار گرفته شده بود، The Greatanim Cuckold (1923) (زن خراب بزرگوار) بود. از دیگر تولیدات شناخته شده وی می توان مفتش دولت (1926) را نام برد.
افزوده هایی درباره سبک تئاتر بیومکانیک
بدن انسان در این تکنیک به عنوان یک ماشین تلقی می گردد: انسان باید یاد بگیرد چگونه این دستگاه (مجموعه مکانیکی) را کنترل کند. این کار تئاتر نشان دهنده تنظیم دقیق ساز و کارهای انسانی است. (کنستانتین رودنیسکی)
با سیری فزاینده، تولیدات تئاتر تجربی غیرواقع گرایانه و آوانگارد میرهولد مورد بررسی دقیق و زیر تیغ سانسورهای دولتی قرار گرفت. زیرا بسیاری از آثار وی در تعارض با سیاست رسمی استالین برای هنر، یعنی واقع گرایی سوسیالیستی بود. میرهولد در فوریه 1940 دستگیر و در نهایت تیرباران شد.
سایت اکتو بزرگترین سایت تولید کننده آموزش های بازیگری در ایران.
مترجم: مهدی یوسفی(مهر)
اکتو آکادمی جامع فعالان تئاتر و سینما
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.